lovely girl
|
تولد انسان روشن شدن کبریت است و مرگش خاموشی آن!
بنگر در این فاصله چه کردی؟
گرما بخشیدی یا سوزاندی؟!؟
یه دختر میتونه واست یه فرشته باشه
میتونه بهترین دوستت باشه
میتونه بدترین دشمنت باشه
میتونه کابوس شبانت باشه
همه اینا به این بستگی داره که
چجوری
باهاش برخورد کنی
تاریخ تولدت مهم نیست
تاریخ تبلورت مهمه
اهل کجا بودنت مهم نیست
اهل و بجا بودنت مهمه
منطقه زندگیت مهم نیست
منطق زندگیت مهمه
دختری زیبا بود اسیر پدری عیاش که درآمدش فروش شبانه دخترش بود!
دخترک روزی گریزان از منزل نزد حاکم شهر پناه گرفت و قصه خود بازگو کرد.حاکم دختر را نزد زاهد شهر امانت سپرد که درامان باشد اما جناب زاهد همان شب اول دختر را ..... .:(
نیمه شب دختر نیمه برهنه به جنگل گریخت و چهار پسر مست او را اطراف کلبه ی خود یافتند و پرسیدند : با این وضع ، این زمان ، در این سرما اینجا چه میکنی؟!؟!؟
دختر از ترس حیوانات بیشه و جانش گفت که آری پدرم آن بود و زاهد از خیر حاکم چنان ، بی پناه ماندم .
پسرها با کمی مکث و دیدن دختر نیمه برهنه او را گفتند : تو برو در منزل ما بخواب ما نیز میاییم.
دختر ترسان از اینکه با این چهار پسر مست تا صبح چگونه بگذراند در کلبه خوابش برد.
صبح که بیدار شد دید بر زیرو برش چهار پوستین برای حفظ سرما هست و پسرها بیرون کلبه از سرما مرده اند!!!:(
برگشت و در دروازه شهر داد زد :
از قضا روزی اگر حاکم این شهر شدم ، خون صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد.
وسط کعبه دو میخوانه بنا خواهم کرد تا نگویند مستان ز خدا دورند.
هیچگاه بدنبال صورت زیبا نباشید
روزی پیر خواهد شد
هیچگاه بدنبال پوست خوب نباشید
روزی چروک خواهد شد
هیچگاه بدنبال اندام خوب نباشید
روزی عوض خواهد شد
در عوض بدنبال قلبی وفادار باشید
که تا ابد دوستتان خواهد داشت
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد.در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید.عابران اورا به سرعت به اولین درمانگاه بردند.پرستاران ابتدا زخم های اورا پانسمان کردند سپس به او گفتند : باید از تو عکس برداری شود تا جایی از بدنت آسیب ندیده باشد.
پیرمرد غمگین شد و گفت:من عجله دارم و نیازی به عکس نیست ! پرستاران از او دلیل خواستند. پیرمرد گفت :زنم در خانه سالمندان است.هر روز صبح آنجا میرم و صبحانه را با او میخورم.دوست ندارم دیر شود.
پرستاری به او گفت : خوب ما به او خبر میدهیم. مرد با اندوه گفت : خیلی متاسفم او آلزایمر دارد و چیزی متوجه نمیشود. حتی مراهم نمیشناسد!! پرستار با حیرت پرسید: پس چرا هر روز به آنجا میروی و با او صبحانه می خوری؟؟؟؟؟؟؟؟
پیرمرد با صدایی غمگین گفت : من که می دانم او چه کسی است.......
آنچه آدم ها را کنار هم نگه میدارد شباهت هایشان نیست.
درک و شعورشان نسبت به تفاوت هایشان است.
از کسانی که از من متنفرند ممنونم ، آنها مرا قوی تر می کنند.
از کسانی که مرا دوست دارند ممنونم ، آنها قلب مرا بزرگتر میکنند.
از کسانی که مرا ترک می کنند ممنونم ، آنها به من میاموزند هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست.
از کسانی که با من میمانند ممنونم ، آنها به من معنای واقعی دوست را نشان می دهند.
سلام دوستان عزیزم . امیدوارم از وبم خوشتون بیاد
ولطفا بدون نظر نرید ! ممنون
ملیکا
احساس قشنگیه وقتی بدونی یکی دوستت داره....
احساس قشنگیه وقتی بدونی یکی دلش برات تنگ شده...
اما قشنگترین احساس وقتیه که بدونی یکی فراموشت نمی کنه....
یه وقتایی لازم نیست حرفی بین دونفر زده شه
همین که دستت رو آروم بگیره
یه فشار کوچک بده
این یعنی من تا آخرش هستم
همین کافیه !!!
عشق یعنی اختیار بدی که نابودت کنه
ولی
اعتماد کنی که اینکارو نمی کنه !!!!
دختره از پسره میپرسه:من خوشگلم؟؟؟؟
پسره میگه: نه!
گفت: دوسم داری؟؟؟
گفت: نه!
گفت: اگه بمیرم برام گریه میکنی؟؟؟
گفت: اصلا!
دختره اشک تو چشماش جمع میشه
پسره میگه: تو خوشگل نیستی ، زیباترینی!
دوست ندارم ، عاشقتم!
اگه بمیری برات اشک نمیریزم ، منم باهات میمیرم!
یکی در آرزوی دیدن توست،یکی در حسرت بوییدن توست
ولی
من ساده و بی ادعایم ! تمام هستی ام خندیدن توست !
یادته زیر گنبد کبود دوتا عاشق بودند و کلی حسود؟؟؟؟؟
تقصیر همون حسودا بود که الان شده یکی بود ، یکی نبود!
یکی بود و یکی نبود
اونی که بود تو بودی و اونی که تو قلب تو نبود من بودم
یکی داشت و یکی نداشت
اونی که داشت تو بودی و اونی که جز تو کسیو نداشت من بودم
یکی خواست و یکی نخواست
اونی که خواست تو بودی و اونی که نخواست از تو جداشه من بودم
یکی رفت و یکی نرفت
اونی که رفت تو بودی و اونی که جز تو با کسی نرفت من بودم
"به نام نامی نام ها که همه ی نام ها از نام او نام گرفت"
صفحه قبل 1 صفحه بعد